می هراسم که شاید
در ظلمت یک شب تاریک
به مهتاب در حسرت بستر گرمش
لالایی بخوانم
یا در روز سرد زمستان
در جاده پر از برف و باد
فریاد کنان یگانه مسافر شوم
می هراسم که شاید
بر تنم باد سرد خزان پنجه اندازد
و تمام هستیم را
در قدم های رهگذری ریزد
و یا حصه از وجودم را در قلمرو دیگری اندازد
میهراسم که شاید باز
فصل سرد و غمناک تنها بودن فرا رسد
و من در اشتیاق گرمای وصل تو
پژمرده شوم
:: بازدید از این مطلب : 222
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0