در مني و اينهمه از من جدا / با مني و ديده ات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو /تو نسشته گرم گفتگوي غير
غرق غم دلم به سينه مي تپد / با تو بي قرار و بي تو بي قرار
واي از ان دمي كه بي خبر ز من / بركشي تو رخت خويش از اين ديار
سايه توام به هر كجا روي / سر نهاده ام به زير پاي تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز / تا كه بر گزينمش به جاي تو
شادي و غم مني به حيرتم / خواهم از تو ... در تو آورم پناه
موج وحشيم كه بي خبر ز خويش / گشته ام اسير جذبه هاي ماه
گفتي از تو بگسلم ... دريغ و درد / رشته وفا مگر گسستني است؟
بگسلم ز خويش و از تو نگسلم / عهد عاشقان مگر شكستني است ؟
ديدمت شبي به خواب و سر خوشم / وه ... مگر به خوابها ببينمت
غنچه نيستي كه مست اشتياق / خيزم و ز شاخه ها بچينمت
شعله مي كشد به ظلمت شبم / آتش كبود ديدگان تو
ره مبند... بلكه ره برم به شوق / در سراچه غم نهان تو
:: بازدید از این مطلب : 176
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0